
تبین اهداف تشکیل خانواده
مقدمه:
معلومات انسانها برای بقای نسل و خدمت به دین اسلام و اجتماع سازنده تشکیل خانواده میباشد، پس لازم است تا اهداف را که خانواده بر بنیاد آن ایجاد میشود را درک کرده و بدانیم، تا توانسته باشیم خانواده و اجتماع سالم و ایده آل داشته باشیم. در این مقاله کوشش صورت گرفته تا اهداف تشکیل خانواده به بحث گرفته شود و توضیح گردد.
اهداف تشکیل خانواده
به عقیدهی بعضی از دانشمندان، خانواده بهعنوان یک سازمان فعال، متحرک، زنده و بنیادین است، لذا همانند هر سازمان دیگر، اهداف خاصی برای تشکیل و تداوم آن میتوان درنظر گرفت، تشکیل خانواده پدیدهای است که در نیمهی اول زندگی شکل میگیرد، لذا هدف آن است که از آرمان کل، زندگی جدا نیست، اما این که هدف زندگی کدام است، از دیدگاه مختلف پاسخهای متفاوت برای آن وجود دارد:
1. از دیدگاه اسلام، هدف زندگی رسیدن به سرحد کمال و بالندگی است.
2. از دیدگاه یونگ، هدف زندگی، یافتن توفیق و جای در جهان است.
3. از دیدگاه فرانکل، هدف زندگی از خود فرا رفتن، جذب معانی، منظور شدن و رسیدن به خواستهها است، به این معنی که غرق شدن در کار با چیزی فراتر از آن و به هدف زندگی است.
4. آلپورت نیز معتقد است، کسانی که از سلامت روانی برخوردار اند، فعالانه در پی اهداف، امیدها و رویاهای خویش اند و ایثار و حس تعهد، معنی و هادی زندگی آنهاست.
با این حال برخی از اهداف تشکیل خانواده اجمالاً عبارتند از:
الف : تحقق جامعه سالم
خانواده واحد بنیادین جامعه و تابعی از آن محسوب میشود، تشکیل خانواده از یک لحاظ به این معنی است که به خواستها و تمایلات انسانها، در حد اعتدال و در محدودهی معقول آن، پاسخ داده شود، در این صورت موجبی برای آسیبها و انحرافات اخلاقی و فرهنگی باقی نمیماند از اینرو، هرتلاش و کوششی به منظور تشکیل خانواده حقیقی و واقعی گامی در جهت تحقق جامعه سالم محسوب میشود، علاوه بر این، تشکیل خانواده موجب افزایش امید به زندگی، حس مسؤولیتپذیری، جستجوی شغل و درآمد مکفی را سبب میگردد.
ب : تداوم نسل
یکی دیگر از اهداف تشکیل خانواده، تداوم نسل است، شاید انگیزه همه انسانها برای داشتن فرزند به نیرومندی انگیزهی ازدواج نباشد، برای این دسته از زوجهای جوان تشکیل خانواده، شرط لازم و کافی برای فرزند آوری، تلقی نمیشود، با این حال میتوان عواملی را جستجو کرد که هرکدام انگیزه قابل توجهی برای داشتن فرزند بهحساب می آیند، برخی از این عوامل عبارتند از:
1. رفع یک نواختی زندگی: فرزند کانون زندگی را از حالت یک نواختی خارج کرده و به آن شور و نشاط میدهد،
2. نیاز به جاویدانگی: هریک از زن و مرد، فرزندان را دلیلی برای تداوم حیات خویش دانسته و از این طریق به نیاز «جاویدانگی ماندن» خود پاسخ میدهد،
3. جاذبههای خلقت: ارسطو معتقد است که جاذبههای خلقت، روح زن و مرد را بر میانگیزد تا رد سایهی وصال، عشق و محبت متقابل خود را تعویض کنند، فرزند ثمرهی از عشق پاک زن و مرد به یکدیگر محسوب میشود،
4. معنی بخشیدن به زندگی: انگیزه ازدواج «تشکیل خانواده» و «تولد فرزند» به ترتیب حلقههای از چرخهی حیات مشترک است و با ظهور هریک، تعلقات روانی و عاطفی آن، احساس تعلق به فرزندان و فرزندان به والدین، موجب پیوند عاطفی تازهای میشود.
ج : تأمین نیاز اساسی
نیازهای بشری از بدو تولد، زندگی او را تحت تأثیر خود قرار میدهد، این نیازها به دو دسته به نامهای نیاز اولیه و نیاز ثانویه یا نیاز حیاتی و نیاز روانی یاد میگردد، تقسیم میشود، نیازهای حیاتی شامل نیاز به آکسیجن، آب، غذا، استراحت و… میباشد و نیازهای روانی همچون امنیت، تعلق، احترام، منزلت، فهم و درک متقابل، تکریم زیبایی، خود شگوفایی و نیاز به محبت و عشق میباشد.
نیازهای حیاتی به حیات انسانها وابسته بوده و در صورت عدم آن زندگی به پیش نمیرود، اما با نبود نیازهای روانی، سیستم زندگی اختلال پیدا میکند و زندگی را به انواع چالشها رو در رو میسازد، ازدواج موقعیتی را برای زن و مرد محیا میسازد تا در پرتو زندگی مشترک بتوانند اولاً به بخش قابل توجهی از نیازهای حیاتی خود یعنی غریزهی جنسی آن هم در محیط سالم، پاک و مشروع پاسخ دهد و با تکیه بر آرامش به دست آمده از آن قادر به پذیرش مسؤولیتها و وظایفشان گردند و ثانیاً به تأمین نیازهای اساسی روانی خود اهتمام ورزند.
د : تربیت اجتماعی نسل
از اهداف دیگر تشکیل خانواده، پرورش فرزندان سالم و شایسته است، آنچه باید مورد توجه زوجهای جوان قرار گیرد، صرفاً فرزند آوری نیست، بلکه تربیت فرزندان به شکل کامل و جامع آن، منظور نظر است، چنین هدفی از ابتدای تشکیل خانواده، باید مورد اهتمام همسران جوان باشد، خانوادهها میتوانند عامل مهمی برای هدایت و یا گمراهی اطفالشان باشند، موجبات خیر و صلاح نوجوانی را برای اطفال فراهم سازد و یا در اثر بد آموزیها و زمینهسازیها در جهت انحرافها موجبات لغزش و فساد آنها را تهیه سازد.
در توضیح تربیت کامل و جامع میتوان گفت که چنین تربیتی دارای ابعاد متنوعی مانند عاطفی، اجتماعی، عقلی، فیزیکی و اخلاقی است، تربیت اجتماعی یکی از مؤلفههای اساسی است که تحقق آن نیاز به محیط مساعد دارد و خانواده اولین نهاد تربیتی است که شرایط لازم برای این مؤلفه را دارا است، از دیدگاه ماکس وبر، خانواده نوعی دید تاریخی از اجتماعی شدن تلقی میشود، ذیلاً برخی از دلایل مرتبط به نقش کارکردهای خانواده در تربیت اجتماعی فرزندان، ارایه میگردد:
1. خانواده اولین و با نفوذ ترین محیط تربیتی برای فرزندان است، وجود پیوندهای عاطفی میان والدین و فرزندان راه را برای تحقق ابعاد تنوع تربیت از جمله تربیت اجتماعی، هموار میسازد.
2. از زمان تولد الی هفت سالگی، مهمترین دوران شکلگیری شخصیت محسوب میشود، اثرات تربیتی این دوران به اعتقاد بسیاری از اندیشمندان تا سالیان بسیار طولانی باقی میماند، از جمله معتقد به این نظر «کارن هورنای» است، خانم هورنای در اروپا متولد شد و در همان جا به تحصیلات پرداخت، وی روانکاوی را در برلین زیر نظر دو تن از پیروان فروید یاد گرفت، سپس به آمریکا مهاجرت کرد و در آن زمان در آمریکا بیماری افسردگی زیاد بود، هورنای به وسیلهی روانکاوی به این نتیجه رسید که بیماران بیش از آنکه ناراحتیهای جنسی داشته باشند، عدم امنیت و عدم تأمین شغلی دارند، بناءً هورنای با رابطهی فرد با محیط توجه داشت، به این اساس، او معتقد بود هرچه سبب از هم گسیختگی و آشفتگی امنیت کودک شود، موجب پیدایش اضطراب بنیادین در او میگردد.
3. والدین نقش خود را در تربیت اجتماعی فرزند، با بهرهگیری از روش همانندسازی «الگوگرایی» ایفا میکنند، کودک از سالهای نخستین زندگی، رفتار والدین را اقتباس نموده و در صدد درونی کردن آنها بر میآید، این امر به تدریج جای خود را به همانند سازی با والدین همجنس میدهد، به این طریق رفتار مطلوب جنس خویش را از پدر با مادر میآموزد.
منابع و مأخذ:
1- حسین، محمودیان، دانش خانواده، تهران: نشر سمت، 1383، صص 89 – 91.
2- کوئن، بروس، مبانی جامعهشناسی، تهران: نشر سمت، 1391.
3- محمد ناصر، حبیبی، روانشناسی انحرافات جنسی، کابل: انتشارات سعید، 1396، ص 27.
4- میرزاد، میر اکرم، روانشناسی نوجوانان، کابل: انتشارات خراسان، 1393.صص 36 – 37.
ترتیب کنند: پوهنیار محمد حامد رامکی