
عوامل ناکامی و فروپاشی نظامها طی چهاردهه اخیر در افغانستان
در بخش نخست، دوم و سوم این مقاله، مواردی در مورد چگونهگی اقتدار و عوامل سرنگونی نظامهای
ابوالیاس جهادوال / بخش چهارم:
در بخش نخست، دوم و سوم این مقاله، مواردی در مورد چگونهگی اقتدار و عوامل سرنگونی نظامهای تحتالحمایه اتحاد شوری سابق، رويدادهای دهه هفتاد، عوامل سقوط حکومت مجاهدین و همچنان عوامل ظهور و سرنگونی نظام امارت اسلامی از سوی کشورهای غربی مورد بحث گرفته شد، بناءْ بخش چهارم و نهایی آن به چگونهگی تشکیل و زوال نظام جمهوریتی تحت الحمايه کشورهای غربی اختصاص يافته است:
۵۷ ) نظام جمهوریت حامد کرزی و محمد اشرف غنی و عوامل ناکامی آنان:
حامد کرزی که از ۲۲ دسامبر ۲۰۰۱ پس از سقوط رژیم امارت اسلامی در نتیجه حملات هوایی و زمينی ائتلاف جهانی به رهبری امريکا بر اساس فيصله کنفرانس برای شش ماه به عنوان رئیس دولت موقت افغانستان انتساب شد، در یک دور انتقالی و دو دور انتخابی بهحیث رییس جمهور فعالیت کرده است.
آقای کرزی با وجودیکه ظاهراً بر مبنای فيصلهنامه کنفرانس بن به قدرت رسید، اما بنابر اظهارات زلمی خلیلزاد در کتاب خود (فرستاده) در نتیجه مداخلات امریکایی اشتراک کنندهگان کنفرانس بن مجبور شدند تا آرای خود را عوض کنند و به جای ستار سیرت حامد کرزی را به حيث رئيس دولت موقت بپذيرند.
توافقنامه بن که مبنای حکومت دو دهه اخیر تحت نام« جمهوری اسلامی افغانستان» را تشکیل میداد، ظاهراً سرنخی برای حل مشکلات خوانده میشد اما در اصل سرآغاز چالشهای جدید در کشور گردید.
تقسیم قدرت بر مبنای ترکيب قومی، اقدار دوباره جنگسالاران، سهم بارز خارجیها در امورات داخلی کشور که هریک به نحوی برای منافع کشورهای متبوع خود کار میکردند و تطبیق نسخههای حکومتداری بیرونی بدون درنظرداشت شرایط موجود در کشور همه و همه مشکلاتی بودند که پس از توافق بن و با تجاوز کشورهای غربی به سرکردهگی امریکا، افغانستان با آن دست و پنجه نرم میکرد.
تشکیل حکومت با ترکیب افراد غيرمتجانس و با مفکورهّهای متفاوت نه تنها زمینه را برای تحکيم وحدت ملی در کشور فراهم نساخت، بلکه باعث بی باوری بيشتر میان زمامدران امور شد، در حدی که حامد کرزی بنابر ناباوری موجود، مجبور شد گارد محافظ خود را از عساکر امریکایی برگزیند که این کار لطمه بیشتر بر شخصیت وی و حاکمیت موجود وارد کرد. مداخله خارجیها در حدی بود که هر یک از ۴۸ کشوری که در افغانستان مداخله کرده بودند و عساکر داشتند، به نحوی برای تأمین منافع خود، افراد مورد اعتماد خود را به پوستهای حکومت معرفی میکردند. قرار اعترافات برخی سران قومی پکتيا، حامدکرزی در یک مجلس با آنها گفت که سفير اتحاديه اروپا از وی خواست امان الله گذر یکی از قوماندان جمعت اسلامی را به حيث قوماندان امنيه کابل برگزیند اما وی نه پذيرفت که در مقابل سفير هوشدار قطع کمک های ۲۰۰ ميليون دالری خود په پوليس را داد که این کار وی را مجبور ساخت تا شخصی بنام جمیل جنبش را برکنار و به اصطلاح وی یک دزد مشهور ( امان الله گذر) را به حيث قوماندان امنيه کابل برگزیند.
علاوه بر این، کشورهای خارجی ولایات کشور را میان خود تقسیم کرده بودند و هر یک با تشکيل تیم های بازسازی ولایتی ( پي آر ټي) در یکی از ولایات ظاهراً تحت شعار تأمین امنیت و بازسازی تمامی امور امنیتی و اداری ولایات را رهبری میکردند و والیها مجبور بود بر مبنای فرمايشات آنها کار کنند و رنه از وظيفه سبکدوش میشدند. که این کار زمینه را برای تقویه جزایر قدرت، فساد گسترده، بيوکراسی، ایجاد اختلافات میان اقوام و ملیتهای مختلف در ولایات و تضعيف حکومت مرکزی بيشتر فراهم کرد.
حامد کرزی در سال ۱۳۹۳ هـ ش زمانی از قدرت کنار رفت و مسوولیت ارگ را به محمد اشرف غنی سپرده شد که نتيجه انتخابات بنابر مداخله صریح خارجیها و تقلب گسترده جنجال برانگیز شد. به گفته ضياء الحق امرخيل رئيس دارالانشاء کمیسیون انتخابات در یکی از مجالس خصوصی، در حالیکه شمارش آراء جريان داشت، فيصدی اراء داکتر عبدالله عبدالله حدود ۶۷ درصد تخمین شده بود، بههمین منظور سفير ایالات متحده «جان آر بس» از وی خواست تا انتخابات را مهندسی نموده و به دور دوم بکشاند. زمانیکه این کار شد، بار دیگر سفیر از وی خواست تا محمد اشرف غنی را به پيروزی برساند که آنها نیز در این دور با استفاده از تمامی امکانات دست داشته خود این کار را کردند که اصطلاح «آرای گوسفندی» تا هنوز هم زبانزد مردم است اما در ديدار سوم هدایت سفير این بود که هر دو کاندید پيشتاز را مساوی اعلان کند تا با این کار زمینه برای تقسیم قدرت فراهم شود که وی از این کار اباء ورزید و از سمتاش کنار رفت. که پس از جنجالی شدن موضوع در نتیجه مداخله جان کیری وزیر خارجه وقت امریکا در سفارت امریکا مقیم کابل معاهده ۳۰ سلنه ۱۳۹۳هـ ش حکومت وحدت ملی امضاء گردید و بر مبنای آن قدرت میان محمد اشرف غنی و عبدالله عبدالله بهطور مساوی تقسیم شد.
حکومت وحدت ملی تحت رهبری محمد اشرف غنی زمانی به کاراش آغاز کرد، که امارت اسلامی حاکمیت حدود ۷۵ درصدی کشور را بهدست آورده بود و با گذشت روز ساحه نفوس آن گسترش مییافت. با وجودیکه محمداشرف با رفع محدودیت بر حملات شبانه نیروهای خارجی که در زمان حاکميت کرزی محدود شده بود و چشم پوشی از هرگونه جنایات آنها تلاش کرد تا از خروج نیروهای خارجی از کشور جلوگیری نماید اما خارجیها که با مقاومت سرسختانه امارت اسلامی مواجه بودند، نخواستند برای حمایت یک دولت ناکام در کابل قربانی بيشتر دهند و هزینه های بيشتر مالی خود را هدر کنند.
محمد اشرف در حالی به حاکمیت خود در کابل ادامه میداد که فساد گسترده، حملات وحشيانه خارجیها و حاميان داخلی آنها و روحیه اشغال ستيزی میان افغانها زمینه را برای گسترش فعالیتهای ضد اشغال در سراسر کشور فراهم کرده بود و با گذشت هر روز دامنه مقاومت گسترده تر و وسیعتر میشد که در نتیجه دامنه حاکمیت حکومت محمد اشرف غنی از بيشتر قراء و قصبات برچیده شده و به مراکز ولایات، ولسوالیها و شاهراه محدود شد.
بالاخره امریکاییها مجبور شدند تا در سال ۲۰۱۸به گفتگوی مستقیم با امارت اسلامی تن دهند، کاری را که قبلاً نوعی کسر شأن و مشروعيت به تروريزم بينالمللی میخواندند. این مذاکرات که در دوحه، پایتخت قطر آغاز شد، بالاخره پس از ۱۸ دور گفتگوی نفسگیر زمینه را برای امضای تفاهمنامه صلح دوحه ( ۲۹ فبروری ۲۰۲۰ ) فراهم نمود که بر مبنای امریکا مکلف به خروج تمامی نیروهای خود از افغانستان شدند.
امضای این توافقنامه شکنندهگی حکومت محمد اشرف غنی را بيشتر ساخته و بالاخره زمینه را برای سقوط حکومت وی فراهم کرد که در نتیجه امارت اسلامی توانست پس از دو دهه مبارزه نفسگیر و جنگ نابرابر بهتاریخ ۲۴ اسد سال ۱۴۰۰ دوباره بر کشور حاکم شود.
با مطالعه موارد فوق در میيابیم، حکومتهای که به حمایه کشورهای خارجی بر سر اقتدار آمده اند، بهجای منافع ملی، بیشتر ملزم به تأمین منافع کشورهای خارجی بودند و این کار به نحوی زمینه را برای رشد فساد اداری، بیوکراسی، ملکالطوافی، خودزدایی، بیگانهپروری و بالاخره فروپاشی نظام فراهم میکند و به اصطلاح عوام این خود تېشه بر ريشه خود زدن است.
از سوی هم با نگاه گذرا به تاریخ چهاردهه اخیر کشور در مییابیم همانطوری که افغانان در ادوار مختلف تاریخ بر ضد تجاوز کشورهای بیگانه مبارزه کرده اند، هنوز هم این روحیه اشغال ستیزی در آنها زنده است و هرکسیکه به حمایه اشغالگران خارجی به قدرت میرسد و برای بقای اشغال در مقابل ملت خود صف میکشد ، مورد نفرت ملت قرار گرفته و بهحيث خائن ملی به تاریخ معرفی میشود.
موأخذ و منابع:
1. ولیاخفسکی/ طوفان در افغانستان
2. محمد صدیق فرهنگ / افغانستان در پنج قرن اخیر
3. حفیظ الله امین رئیس جمهوری که جاسوس آمریکا در افغانستان شد
(https://www.rouydad24.ir/fa/news/)
4. حفيظ الله امین چگونه کشته شد؟، سایت انترنيتی رويداد ۲۴
(https://www.rouydad24.ir/fa/newsD8%B4%D8%AF)
5. مروری بر غمنامۀ افغانستان در چهاردهۀ اخیر زیر نام سناریو های صلح، مهرالدین مشید، سایت انترنیتی اريایی
(https://www.ariaye.com/dari15/siasi4/mashid9.html)
6.گاهشمار چهار دهه انتقال قدرت در افغانستان، بی بی سی فارسی، ۷ میزان ۱۳۹۳ هـ ش
(https://www.bbc.com/persian/afghanistan/2014/09/140929_k02-afghan-power-shifting-timeline)
7. سرې لښکرې په افغانستان، جنرال سرگی بروموف، قوماندان قوای شوروی در افغانستان، مترجم: داوود جنبش.