
هشتم ثور يا تطبیق پلان «ب» قشون سرخ شوروی
خوشبختانه امسال سی و یکمین سالروز هشتم ثور یا روز سقوط حکومت دستنشانده کمونیستی و به قدرت رسیدن حکومت به اصطلاح مجاهدین را در حالی تجلیل مینماییم، که افغانستان پس از چهاردهه جنگ خانمانسوز با شکست دو امپراطوری جهانی از نعمت صلح و ثبات سراسری و نظام مستقل اسلامی برخوردار شده است؛ آرمانی که افغانها برای احیای آن قربانی بی شماری داده اند.
با وجودیکه قشون۸۰ هزار نفری سپاه چهلم اتحاد شوری سابق ۴۳ سال قبل از امروز یعنی در ۶ جدی سال ۱۳۵۸هـ ش ( ۲۷ دسمبر ۱۹۷۹ میلادی) بهمنظور تسخیر کشور ما راه یافتن به آبهای گرم بحر هند با غرور زیاد از زمین و هوا بر افغانستان تاختند و با قتل حفيظ الله امین، ببرک کارمل را به اریکه قدرت نشاندند. اما در نتیجه مقاومت بی دریغ افغانها بالاخره پس از نه سال محکوم به شکست شدند و با شرمساری زیاد این گورستان امپراطوریها را ترک کردند. با وجودیکه این اشغالگران با شکست فاحش و بی سابقهیی روبرو شدند اما آنها بهخاطر تلافی این شکست، در تلاش تطبیق پلان (ب ) خود که هدر کردن نتيجه قربانیهای این ملت که همانا تأسيس حکومت کامل اسلامی، التيام زخمهای ملت و احیای ویرانههای این جنگهای ویرانگر بود، شدند.
یکی از تلاشهای که در تحقق پلان (ب) شورویها نقش بسزای داشت، همانا ایجاد اختلاف میان تنظیمهای مجاهدین بود. طوریکه جنرال بروموف در کتاب « ارتش سرخ در افغانستان» نيز به آن اشاره نموده است، آنها بهمنظور ایجاد اختلاف میان مجاهدین تاکتيکهای زیادی را به خرج دادند که یکی از آنها نیز امضای توافقنامه آتش بس با احمدشاه مسعود قومندان مشهور جمعيت اسلامی در سرطان ۱۳۶۱ بود، که خود مسعود نیز در یکی از سخنرانیهای خود به آن اشاره نموده و آن را یک دست آورد بزرگ تلقی میکند.
این معاهده آتشبس که فقط منحصر به ولسوالیهای پنجشير ولايت پروان و ولسوالی اندراب ولایت بغلان بود، زمینهساز جنگهای تنظیمی میان احزاب جهادی گردید. زیرا در نتیجه این معاهده عساکر مسعود امنیت قطارهای اکمالاتی را در بزرگ راه سالنگ تأمين میکرد، در بدل آن کمک های زیاد مالی و تسلیحاتی دریافت میکردند که از آن در سرکوب رقيب ديرينه خود يعنی نيروهای حزب اسلامی در ولايات پروان، کاپيسا، کابل، بغلان، کندز، بدخشان و تخار استفاده مثمر نمودند.
این توافقنامه توانست تا حد زیاد مجاهدین را باهم متفرق نموده و برای حکومت تحت الحمایه ماسکو در کابل زمینه نفس کشیدن راحت را بدهد. که پس از خروج کامل نیروهای اتحاد شوروی سابق در ۲۶ دلو سال ۱۳۶۷ هـ ش از افغانستان نیز این حکومت توانست برخلاف توقع تا ۱۳۷۱ هـ ش برای مدت چهار سال دوام کند و مجاهدین بهجای مقابله با دشمن اصلی خود ( نظام کمونيستی) بیشتر مصروف درگیریهای ذاتالبینی شوند.
در سلسله این ارتباطات مخفی استخباراتی میان ماسکو و برخی از تنظیمهای جهادی هيأتی تحت رهبری برهانالدین ربانی رهبر جمعیت اسلامی در سال ۱۳۷۰ هـ ش با وجود مخالفت صریح بقیه تنظیمهای جهادی به ماسکو سفر کرد و بر طرح انتقال قدرت از داکتر نجيبالله به مجاهدین طرفدار ماسکو توافق نمود.
متعاقباً برای تعميل این طرحه در اوایل سال ۱۳۷۱ هـ ش معاهدهیی تحت نام «معاهده جبلالسراج» میان احمدشاه مسعود، عبدالعلی مزاری رهبر حزب وحدت و جنرال دوستم از ملیشههای طرفدار حکومت کمونيستی منعقد شد. که بر مبنای آن قدرت میان این سه جناح تقسیم شده و احمدشاه مسعود رئيس دولت، عبدالعلی مزاری صدراعظم و دوستم معاون صدراعظم و وزیر دفاع خواهند بود اما به گفته اکرم انديشمند یکی از نويسندهگان مشهور حزب جمعيت متن این توافقنامه تا اخير همهگانی نشد.
در نتیجه این مداخلات ماسکو بود که با سقوط نظام کمونيستی و انتقال قدرت به مجاهدین بهجای ایجاد یک نظام پاسخگو که آرمان شهدا و امید ملت مجاهد و مجاهد پرور افغانستان را برآورده کند، آتش جنگ های میان گروهی در کشور شعله ور و زمینه از همپاشی نظام، غارت بیتالمال، تأسيسات عامه، و وحشت و دهشت فراهم شد. تا اینکه برخی از مجاهدین متعهد به منافع ملی و اسلامی ناگذیر شدند برای نجات مردم و کشور از این وضعیت رقتبار قدعلم نموده و تحت نام تحریک اسلامی طالبان» که بعداً بهنام امارت اسلامی افغانستان مسما شد، کشور و ملت را از این وضعیت ناگوار نجات دهند.
ابوالیاس جهادوال