شعرونه

غزل

چشم ‌وا کن شش جهت یارست و بس
هر چه خواهی‌ دید، دیدارست‌ و بس
سبحه بر زنار وهمی بسته‌اند
این‌گره‌ گر واشود تارست و بس
گر بلند و پست نفروشد تمیز
از زمین تا چرخ هموارست و بس
هر نفس صد رنگ بر دل می‌خلد
زندگانی نیش آزارست و بس
چند باید روز بازار هوس
چینی‌ات را مو شب تارست و بس
باغ امکان نیست آگاهی ثمر
جهل تا دانش جنون‌ کارست و بس
مبحث سود و زیان در خانه نیست
شور این سودا به بازارست و بس
کاری از تدبیر نتوان پیش برد
هر که در کار است‌، بیکارست و بس
دود نتوان بست بر دوش شرار
چون ‌ز خود رستی ‌نفس‌ بارست‌ و بس
جهل ما بیدل به آگاهی نساخت
نو ربر ظلمت شب تارست و بس
***
به پیری از هوس زندگی خمار مکش
سپیدگشت سرت دیگر انتظار مکش
تعلق من وما ننگ جوهر عشق است
چو اشک گوهر غلتان دل به تار مکش
چوشمع خط امان غیر نقش پای تو نیست
ز جوش رنگ به اطراف خود حصار مکش
ز دیده می‌چکد آخر جهان چو قطره ی اشک
تو این گهر به ترازوی اعتبار مکش
جهان بی‌سر و پا بر تپش غلو دارد
اگرتو سبحه نه‌ای سر به این قطار مکش
به دشت و در همه سوکاروان دردسر است
هزار ناقه ستم می‌کشد تو بار مکش
مباد باز فتد حرص درتلاش جنون
زپای هرکه در این ره نشست خار مکش
به رنج‌کلفت تمکین غنا نمی‌ارزد
چو موج‌گوهر از آسودگی فشار مکش
ز وضع عافیتت بوی ناز می‌آید
به بحر غرق شو و منت‌کنار مکش
به حرف و صوت تهی‌گشتن از خود آسان نیست
چو سنگ محمل اوهام بر شرار مکش
چو تخم راحت بی‌ربشگی غنیمت‌گیر
سر فتاده ز نشو و نما به دار مکش
اگر ز دردسر هستی آگهی بیدل
نفس چو خامهه ی تصویر زینهار مکش
***
اگر چو غنچه میسر شود شکستن خویش
توان شنید صدای ز دام جستن خویش
مقیم منزل تحقیق ‌گشتن آسان نیست
بده غبار دو عالم به باد جستن خویش
خموش گشتم و سیر بهار دل کردم
در بهشت ‌گشودم چو لب ز بستن خویش
به رنگ شمع در این انجمن جهانی را
به سر دواند هوای ز پا نشستن خویش
خیال دوست به هر لوح نقش نتوان بست
به ‌آب ‌حیرت ‌آیینه هست ‌شستن ‌خویش
چه ممکن است تسلی به غیر قطع نفس
ز ناله نیست رها تار بی‌ گسستن خویش
ز دود تنگ فضای سپند این محفل
به دوش ناله‌ گرفته‌ست بار جستن خویش
در این محیط ‌که جز گرد عجز ساحل نیست
مگر چو موج ببندید برشکستن خویش
چو گل نه صبح‌ کمینیم و نی‌ بهار پرست
شکفته‌ایم ز پهلوی سینه خستن خویش
کمند صید حواس است گوشه‌گیری ها
نشسته‌ایم چو مضمون به فکر بستن خویش
شکنج دام بود مفت عافیت بیدل
چو بوی‌ گل نکنی آرزوی رستن خویش

حضرت بیدل (رح)

Related Articles

ځواب دلته پرېږدئ

ستاسو برېښناليک به نه خپريږي. غوښتى ځایونه په نښه شوي *

Check Also
Close