شعرونه

مثنوی !

بر مسلمان پیشوا پیغمبر است
سوی رحمت رهنما و رهبر است
گفت پیغمبر مشو باطل پرست
بنده در حق شو تو باشی حقپرست
پشت باطل چون روی باطل شوی
لطف حق را کی ز بد حاصل شوی؟
لطف حق شامل به احوال کسیست
بندگی سازد چو آن مال کسیست
کس مبادا گر نسازی بندگی
کس شوی گر تو بسازی بندگی
بندگی شرط مسلمان بودن است
پیروی از حکم قرآن کردن است
ای مسلمان ای مسلمان باخبر
زاین جهان بر آن جهان سودا ببر
نیک و بد باشد چو سودای جهان
عاقبت نیکی شود مرهم بجان
چون تو نیکی کن دگر غم را مخور
می خورد غم را چو نیکی ها بگور
درحقیقت بندگی بخشد بهشت
غیر آن باشی شوی بد سرنوشت
ای خدای مهربان عاشقان
لطف کن بر حال زار عاصیان
بندگانت را چو دیدی در خطا
من چو باشم روسیاه و ناروا
توبه بشکستم چو هستم شرمسار
من پشیمانم ز فعل بد هزار
آنچه فرمودی زما سرزد خلاف
خالقا! دست دعا دارم معاف

فیض الدین»لشکری»

Related Articles

ځواب دلته پرېږدئ

ستاسو برېښناليک به نه خپريږي. غوښتى ځایونه په نښه شوي *