مهاجرت و چـالـشهـای برخاسته از آن در افغانستان
بيست و هفتم قوس برابر به 18 دسمبر روز جهاني مهاجران است. مهاجرت عبارتاست از جابهجايي مردم از مکاني به مکاني ديگر براي کار يا زندگي. مردم معمولاً به دليل دور شدن از شرايط يا عوامل نامساعد مانند فقر، کمبود غذا، آفات طبيعي، جنگ، بيکاري و کمبود امنيت مهاجرت ميکنند. دليل دوم ميتواند شرايط و عوامل مساعد جذب کننده مانند امکانات صحي بيشتر، آموزش بهتر، درآمد بيشتر و مسکن بهتر در مقصد مهاجرت باشد.
اسفنديار
بيست و هفتم قوس برابر به 18 دسمبر روز جهاني مهاجران است. مهاجرت عبارتاست از جابهجايي مردم از مکاني به مکاني ديگر براي کار يا زندگي. مردم معمولاً به دليل دور شدن از شرايط يا عوامل نامساعد مانند فقر، کمبود غذا، آفات طبيعي، جنگ، بيکاري و کمبود امنيت مهاجرت ميکنند. دليل دوم ميتواند شرايط و عوامل مساعد جذب کننده مانند امکانات صحي بيشتر، آموزش بهتر، درآمد بيشتر و مسکن بهتر در مقصد مهاجرت باشد.
عنوان روز جهاني مهاجرت توسط سازمان يونسکو نامگذاري و در تقويم جهاني ثبت شده است. اين روز از سال 1990 تا کنون در کشورهاي مختلف با شعارهاي چون مهاجرت با حفظ کرامت انساني، گرامي داشته مي شود.
از آنجايي که مهاجرت را ميتوان به دو بخش، مهاجران داخلي و خارجي تقسيم کرد مهاجرت داخلي هم بخش قابل ملاحظهاي را در مهاجرت تشکيل ميدهد. به خصوص در افغانستان که مردم از اثر بيکاري و فقر از روستاها به شهرهاي بزرگ مهاجرت ميکنند. ساکنان اطراف شهرها هر ازگاهي براي کسب درآمد به مراکز شهرها مهاجرت داخلي انجام مي دهند. اما آنچه بيشتر مورد توجه اين گزارش ميياشد مهاجرت خارجي است.
با اين حال، يادهاني روز مهاجرت فرصتي است تا يکبار ديگر به پديده مهاجرت از منظر راه حل نگاه شود. اين کشور با داشتن بيشتر از شش ميليون مهاجر در جهان از پديده مهاجرت رنج ميبرد، از چهل سال به اين طرف پيوسته افراد متخصص و نيرويکار از اثر جنگ، نا امني، فقر و بيکاري افغانستان را ترک ميکنند. هر چند ابعاد مثبت مهاجرت را هم نميشود انکار کرد و بر اساس گزارش سازمان جهاني مهاجرت، شغل مهاجران و درآمد آنها بخش مهمي از اقتصاد جهاني را شامل ميشود و سبب رشد و بهبود آن نيز ميشود و همينطور نقش مهاجران را در گردش اقتصاد خانوادهها در افغانستان نيز نميشود نا ديده گرفت، اما بيشترين سود را از پديده مهاجرت کشورهاي ميزبان ميبرند و پيامد آن براي کشورهاي چون افغانستان که بيشتر از هر زمان ديگر به نيروي کار و افراد تحصيل ديده و متخصص نيازمند ميباشد گران است.
فضل سه سال پيش راهي ديار مهاجرت شد او که دوسال بيکاري را پس از گذراندن دوره تحصيل تجربه کرد يگانه دليل مهاجرتش را بيکاري عنوان کرده گفت:« پس از اينکه با هزار مشکل درس خواندم و شب بيداري کشيدم، اما هنگامي که فارغ شدم بيکار ماندم. دهها نهاد دولتي و غير دولتي را گشتم، فرم پر کردم و امتحان دادم، اما نشد کار پيدا کنم و از طرف ديگر نامزد هم شده بودم و خيلي بدهکار بوديم مجبور شدم ايران بيايم و کار شاقه کنم تا هم زندگي خانواده را در افغانستان بچرخانم و هم کمي پول براي عروسي و بدهکارانم فراهم کنم. زندگي و کار اينجا برايم از لحاظ رواني خيلي سخت است چون ما توان و انرژي جوانيمان را براي ديگران مصرف ميکنيم و فرصت کار در بازسازي و سهم گرفتن در آبادي کشور خود را نداريم و اين برايم رنج آور است. هر چند خيلي تلاش به خرج دادم تا يک کار حتي نا چيز در وطن عزيز خود و کنار خانواده مهيا کنم ولي متأسفانه نتيجه نداد و اخرين گزينه همين مهاجرت بود که در عالم از اندوه و نا اميدي تصميم بر آن گرفتم. من براي سرزمين ما آرزوهاي قشنگ داشتم و دارم و ميخواستم به سهم خودم هرچند اندک هم ميبود در وطن و مردمم خدمت ميکردم ولي حالا که ميبينم کاري نتوانستم و يا مجالي برايم داده نشد ناراحتم.»
سردار يکي ديگر از جواناني است که اکنون دور از وطن و در ديار مهاجرت زندگي ميکند. او اکنون در يکي از کشورهاي اروپايي با امکانت بهتر زندگي ميکند، اما دوري از وطن، مردم و خانواده را سخت ترين شکنجه براي خودش ميداند. وي گفت:« وقتي در کشورم بودم از بسکه تعريفهاي زياد از کشورهاي بيروني شنيده بودم، آرزوي رسيدن به اين کشورها را داشتم. اما زماني که به عنوان يک مهاجر از افغانستان بيرون شدم هر لحظه دلم به لحظات گذشته و آيام شريني که در منطقه و کشور خود داشتم تنگ ميشود، ما در اين جا از امکانات خيلي زياد در زندگي بر خورداريم ولي هرگاه وطن و خاطرات شرين آن يادم ميآيد اشکم سرازير ميشود و گاهي شبهاي دراز تا صبح گريستم و براي سنگ و چوب وطنم دل تنگ شدم. گاهي از خودم سوال ميکنم چرا ما بايد سزاوار چنين زندگي باشيم و اين چه امتحان سخت زندگي است که افغانها دارد سپري ميکند؛ دور از خانه و کاشانه بي يار و دوست.
من ديده ام که خيلي جوانان به محض رسيدن در اينجا دچار افسردگي شديد شده اند و نتوانسته اند با محيط سازگاري کنند. چون کشور و مردم ديگر مثل کشور و مردم خود ادم نميشوند. هر قدر هم متمدن باشند بازهم به مهاجرين به ديد ديگر نگاه ميکنند.»
وي افزود:« اگر در وطن ما کار باشد و نگراني اقتصادي ما بر طرف گردد يک لحظه هم در اينجا نميمانم و خيلي مشتاقم که بيايم با جان و دل در وطن دست در دست هم نهيم و جدا از هرگونه ملاحظات کشور خود را آباد کنيم. به نظرم تنها راه حل هم همين گزينه است. بايد همه در کنار هم بسازيم.»
هر چند سالانه تعداد زيادي مهاجرين از کشورهاي منطقه و جهان دوباره به افغانستان بر ميگردند، اما شمار قابل ملاحظه از شهروندان در هر ماه بنابر دلايلي مختلف از جمله مشکلات اقتصادي اين کشور را ترک ميکنند که ميتواند چالش بزرگي را در راستاي توسعه و آبادي در پي داشته باشد و کشور را به کمبود نيروي کار و افراد متخصص مواجه کند.
بر اساس آمار سال گذشته وزارت مهاجرين و کميشنر عالي ملل متحد در امور پناهندهگان، شش ميليون شهروند افغانستان در کشورهاي بيروني زندهگي ميکنند. در کنار آنکه اين رقم درشت از مهاجرين اغلب جوان، چقدر ميتوانست نقش موثر در بازسازي افغانستان داشته باشد يک پيامد منفي اقتصادي را هم به دنبال دارد. اين مهاجرين با هزينههاي هنگفت از مسيرهاي غير قانوني و با دهها مشکل که حتي زندگي شان را نيز تهديد ميکند به کشورهاي ديگر ميروند و رفته اند.
هر چند دوسال قبل در کنفرانس سازمان ملل متحد در مراکش «سند بين المللي مهاجرت» به امضاي 164 کشور از 193 کشور عضو سازمان ملل متحد رسيد که «مهاجرت امن، منظم و مرتب» نام گرفت تا اهدافي مانند «سازماندهي عمليات دريايي نجات»، «تقويت اقدام فرا ملي عليه قاچاق مهاجران» و «دسترسي مهاجران به خدمات اساسي» را تا سال 2030 دنبال کند. اما مهاجرين افغانستان پيوسته از حقوق انساني شان در برخي از کشورها محروم بوده اند و خيلي هم شده که در مرزهاي کشورهاي دور و نزديک کشته و زخمي
شوند. با اين همه آنچه واضيح است اينکه پديده مهاجرت هر ساله در حال گسترش است و اين واقعيت جهاني را نميشود انکار کرد اما آنچه مهم است کنترول مهاجرت بي رويه است. بر اساس آمارها، تقريباً 281 ميليون نفر در سال 2020 مهاجر بين المللي بودند که 3.6 درصد از جمعيت جهان را تشکيل مي داد که اين رقم در سال 2000 به طور تقريبي 2.8 درصد بوده است.