کسانی که مسلمان نیستند با آنها هیچ بحث نداریم ولی کسانیکه خود را مسلمان میدانند باز هم به این باور اند که سیاست از دین جدا است از آنها می پرسیم:
1- اگر سیاست از دین جدا باشد چرا زمانی که رسول الله صلی الله علیه وسلم به مدینه منوره میآید نظام و دولت را تأسیس میکند و تا آخرین لحظه زنده گی خویش آنرا رهبری میکند؟
2- بعد از وفات رسول الله صلی الله علیه وسلم صحابه کرام اولین کاری که انجام میدهند انتخاب حاکم برای مسلمانان است و خلافت راشده مسلسل تا حضرت علی(ک) جریان پیدا می کند؛
اگر سیاست از دین جدا می بود چرا صحابه کرام برای تمدید حاکمیت اسلامی اقدام می کردند؟
3- بعد از ختم خلافت راشده به اتفاق مجتهدین امت حکومتها و سلطنتهای اسلامی قرنهای متمادی ادامه پیدا می کند؛
اگر سیاست از دین جدا میبود چرا علماء امت اجازه می دادند که حکومتهای اسلامی ایجاد شوند؟
4- اگر سیاست از دین جدا باشد چرا در قرآنکریم از حاکمیت سخن گفته می شود و احکام سیاسی در آن بیان می گردد؟
5- اگر سیاست از دین جدا می بود چرا در قرآنکریم و سنت نبوی(ص) در مورد اجرای حدود، اصول و ضوابط بیان گردیده و از اطاعت امراء مکرراً یاد آوری شده؟
6- اگر سیاست از دین جدا می بود چرا در قرآنکریم از جهاد و جنگیدن در راه خدا یاد آوری شده و همچنین از اعداد و آمادگی بر ضد دشمن با تأکید سخن گفته شده؟
سخنی که با نقل، عقل و تجربه ثابت است اینست که سیاست بدون شریعت هیچ ارزشی ندارد و دین بدون سیاست هیچ مفهومی ندارد؛ کسانی که معتقد بر جدایی سیاست از دین اند، یا سیاست و شریعت را نمی شناسند و یا هم از تبلیغات سیکولران متأثر شده اند.
بعضی انسانهای متعصب و دین ستیز چنین فکر می کنند که خلط سیاست با دین از خلافت امویها شروع شده است در حالی که چنین نیست، بلکی سیاست واقعی هیچ وقت از دین جدا نبوده و در نزد مسلمانان هیچ وقت جدا نخواهد شد.