
تقویت ملت سازی در سایه تعاملات اجتماعی
پس از سالیان دراز و جنگهای متمادی در افغانستان اکنون یک فصل تازه در این کشور ورق خورده و انتظار میرود که تمام شهروندان در کنار هم بی ایستند و برای فردای روشن این سرزمین تلاش مضاعف کنند. آنچه از تجارب گذشته بر میآید بزرگترین درسی است که باید از آن در راستای تقویت نظام اجتماعی استفاده کنیم. با توجه به تحولات اخیر در کشور و برداشته شدن سدها و موانع مختلف از مسیر شکوفای افغانستان، اکنون بیش از هرزمانی دیگر، مردم این کشور به ملتسازی و تعاملات اجتماعی نیاز دارند. دشمنان این ملت و این سرزمین همواره و از هر ابزار و طریق ممکن، در تلاش مشتعل ساختن آتش فتنه و نفاق استند تا آب را گل آلود کنند و ماهی مراد شان را صید نمایند. بناً یکی از ابزار موجود و همیشگی که دشمنان پیوسته از آن بهره برده اند، ایجاد شکافهای اجتماعی میان مردم بوده است. آنچه واضح است کمرنگ بودن تعاملات اجتماعی و ملتسازی، زمینههای سوءاستفاده دشمنان را بیشتر فراهم و گمانهزنیهای منفی را بین مردم تقویت میکند. در گذشتهها اغلب نزاع ها و کشمکشها ناشی از همین پدیده بوده و هر زمانی که تودههای در هم تنیده مردم از هم فاصله گرفته اند عواقب نا گواری را به همراه داشته است.
در گذشته، گاهاً تعاملات اجتماعی بین اقوام و مذاهب بهاندازه کمرنگ بود که محلها، حوزهها، مناطق و مساجد بر اساس قوم، سمت و سو مشخص میگردید. این مسئله بهاندازه پررنگ شده بود که یک طایفه حتی از دیگران جداشده و مسجد جداگانه درست کردهاند و روابط خویش را با بیرون کمرنگ یا قطع ساخته بودند. کمرنگ شدن تعاملات اجتماعی و تفکیک مناطق و محلهها بر اساس اقوام و طایفهها، دارای خطرها و آسیبهای بسیاری جدی و فراوان است. از یکسو گمانهزنیهای منفی مردم را مبنی بر تبعیض بیشتر ساخته و از سوی دیگر دشمنان را بهراحتی به اهداف شومشان میرساند. از طرف دیگر سبب محرومیت افراد جامعه از فضایل، ویژگیها و کمالات دیگر اقوام میشود. درحالیکه خویشاوندی، تعاملات و برادری و همسایه داری بین اقوام، بهشدت مورد تأکید و سفارش دین اسلام است و بهشدت در ملتسازی و یکپارچگی کمک میکند.
آنچه در سالهای گذشته تجربه شده، عدم تعاملات اجتماعی و تفکیک مناطق بر اساس قوم و طایفه و زبان، گمانهزنیهای منفی را علیه دولت و کارگذاران و برنامهسازان بیشتر میکند. بهطور نمونه اگر در یک منطقه کاری ا نجام نمیشود و محرومیت وجود دارد، فوراً اذهان مردم به سمت قومگرایی و تبعیض تبلور میکند؛ برعکس اگر کاری صورت میگیرد، باشندگان دیگر مناطق دچار گمانهزنی منفی میشوند که گویا برای آنها بر اساس قومیت شان کاری صورت نگرفته است تا در نتیجه عقدمندی بیشتر میشود و زمینه نزاع و عقده گشایی را میان مردم فراهم میکند.
مسئله دیگری که میتواند برایند عدم تعامل میان مردم باشد محرومیت ازتبادل فرهنگ پسندیده میان شهروندان میباشد. از آنجایی که هر قوم و مردم کشور ما دارای ارزشهای بس مهم و حیاتی استند که همه باید نسبت به آن آشنایی و آگاهی داشته باشند و باید مورداحترام قرار گیرد. مسئله رسم و رواجها، باورها، زبان، فرهنگ و داشتههای تاریخی هر قوم سرمایه مشترک همه محسوب میشود. اما زمانی که هر قوم در مناطق جداگانه زندگی کنند، صدها سال بلکه برای همیشه از ارزشهای یکدیگر بیخبر و محروم میمانند. آگاهی از فرهنگ و داشتههای دیگران برای یک فرد بسیار مهم و ضروری است و باید همه نسبت به فرهنگ و ارزش یک قوم دیگر آشنا شوند. این آشنایی فقط درنتیجه تعاملات در جامعه، محل کار، محل درس و برنامههای دینی حاصل میشود.
یکی دیگر از پیامدها و ضررهای ناشی از عدم تعامل زندگی اجتماعی که میتواند به عنوان یک چالش برشمرد، افزایش مشکلات زندگی است؛ عدم تعامل اجتماعی و تفکیک مناطق بر اساس قوم و قبیله، مشکلات و خسارات برنامههای زندگی روزمره را نیز چندین برابر میسازد. مسئله همسایه داری و همکاری که بسیار در دین اسلام مورد تأکید قرار دارد، از اثر عدم تعامل کمرنگ شده و همه برنامهها قومی، منطقهای و بین طایفهای شدت مییابد که در نتیجه تمام داد و گرفتها، همکاری و همیاری در روزهای سخت زندگی از میان میرود و با کاهش تعاملات برنامههای زندگی، مشکلات اجتماعی چندین برابر افزایش پیدا میکند.
با این همه در نتیجه میتوان گفت تعاملات اجتماعی، هر نوع زمینههای سوءاستفاده دشمنان را نابود، خصومت و درگیریها و حساسیتها را کاهش داده و آثار و برکات ملتسازی را بیشتر میسازد. در این صورت است که مردم برکت وحدت و برادری را بیشتر درک خواهد کرد. به هر میزانی که حلقهها تنگتر شود و برنامهها قوم و طایفه محور گردد، ضرر و خسارات آن چندین برابر میشود. به بیان دیگر تعاملات اجتماعی یعنی مردم باید در کنار هم زندگی کنند، بدون در نظر داشت قوم، منطقه و طایفه. شهروندان به خصوص کابل نشینان باید در مراسمهای همدیگر حضور به هم رسانند، در برنامههای دینی و مساجد همدیگر شرکت کنند، باهم رفتوآمد و خویشاوندی داشته باشند، نسبت به فرهنگ و باورهای همدیگر آشنایی بیشتر پیدا کنند و تعاملات بهاندازه باشند که تمامی برنامهها از اقوام و ملیتهای کشور مختلط تشکیل شود و تفکیک آن برای دشمنان و استفاده جویان دشوار باشد.
اسفندیار